ساعت ۸ شبِ بیست و پنجمِ خرداد ماه است، اما هنوز شب نشده.
انگار که "شب" شرم دارد از آمدن و ماندن. اولین صدای بوق به گوش میرسد و راننده با ترس مامور نیروی انتظامی را می پاید، مامور لبخند می زند و بوق دوم. پنج دقیقه هم طول نمیکشد تا منتظران و کاسبها و رهگذرانِ میدانِ ونک بدانند امشب نوبت پیروزی است.
برای مردمی که نیاز به یک "برد" داشتند تا به دروازههای جهانی برسند، انگار سوت دقیقه نود کشیده شده، این بار بدون وقتِ اضافه لعنتی. ساعتی بعد همه میادین ایران میزبان مردمی هستند که تشنه پیروزی بودند. تصاویر مخابره شده از ایران اینبار سرشار از جشن و شادمانی مردم، همزمان می شود با تصاویر ضرب و شتم مردم در میدان تقسیم استانبول.
انگار بازی و کارکرد رسانه این بار به سود ماست، و لبخندی که روی کشوری خسته و رنج دیده نقاشی می شود، سخت میکند کار را برای امیدوار نشدن. از بیست و پنجم تا بیست و هشتم خرداد راهی نیست، هنوز قلبها تند می زند و هنوز لبخندهای آفتاب ندیده مردم بوی پیروزی میدهند.
سه شنبه کمی مانده به ۷ شب، این میدانها، خسته از میزبانی یک مهمانی بزرگ، شانههایشان را جا به جا میکنند تا دوباره جمعیت را روی دوش خود بگیرند و فوارهها را "شوت" کنند بالا.
برای مردمی که در راه جهانی شدن به یک "مساوی" هم رضایت دارند این بار. خرداد پر حادثه هنوز تمام نشده
نظرات شما عزیزان: